loading...
شهدای اسلام
erfan بازدید : 3 چهارشنبه 17 مهر 1392 نظرات (0)

          زندگي نامه برادر شهيد جمشيد افتخار

شهيد جمشيد افتخار در سال 1347 در محله بالاي شهر گتوند در خانه پدري و در كانون خانواده اي مذهبي پا به عرصه وجود نهاد . وي پس از پشت سر نهادن دوران كودكي ، جهت  آغاز دوران تحصيلات خود ، وارد دبستان پهلوي سابق (شهيد استاديان كنوني) مي شوند .  دوره ابتدائي جمشيد مصادف است با اوج گيري اوضاع انقلاب ، و او هم در حّد وسع خود ، در زمينة پخش اعلاميه هاي امام به فعاليتهاي انقلابي مي پردازد . بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي جمشيد فعاليتهاي خود را بيشتر كرده و در پايگاه مسجد محل بطور مرتب در تمام كلاسهاي عقيدتي حضوري چشمگير و مداوم از خود نشان مي دهد بطوريكه خود او هم كلاس قرآن داير مي كند و به بچه ها تعاليم قرآني را مي آموزد .

 

جمشيد بعد از اتمام دورة ابتدايي وارد مدرسة راهنمايي شهيد نواب صفوي مي شود . دورة راهنمايي شهيد همزمان است با شروع جنگ تحميلي ايران و عراق ايشان پس از موفقيت در سال اول و دوم وارد كلاس سوم راهنمايي شدند ، از لحاظ درسي واقعاً داراي هوش بالا و زكاوت خاصي بودند . نمرات ايشان در سال اول و دوم راهنمايي و ممتاز بودن او در تمام دوران تحصيلي گواه و شاهد خوبي بر اين مدعاست . اما از آنجايي كه مردان خدا هيچ وقت ، هيچ انگيزه اي را بالاتر از جهاد و دفاع از خاك و حكومت اسلامي نمي دانند . جمشيد نيز تمام  انگيزه هاي شخصي خود از قبيل درس خواندن را رها مي كند و به نداي « هل من ناصر ينصرني » حسين زمان لبيك وفا سر مي دهد و عازم جبهه هاي نور مي شود و در جبهة شوش مستقر و در عمليات فتح المبين شركت مي نمايد . بعد از اتمام عمليات جمشيد به شهر زادگاهش برمي گردد و فعاليتهاي خود را در بسيج بطور رسمي شروع مي كند . تمام كساني كه با روحيات اين شهيد سعيد آشنايي كامل داشتند به صراحت تمام گفتند كه ايشان بعد از برگشت از جبهه از لحاظ روحي و اخلاقي خيلي فرق كرده و داراي سيمايي نوراني  و اخلاقي متواضع و بسيار ساده شده بود آنقدر به افتادگي با اطرافيان برخورد مي كرد كه   انسان  را شرمندة خود مي شد . آري مگر مي شود مردان خدا جهاد اكبر را رها كنند و اول به جهاد اصغر بپردازند . آنان اول در جهاد با نفس خويش پيروز شده بودند كه در جهاد اصغر كه جهاد و پيكار با دشمن بيروني است سرافراز و پيروز شدند . جمشيد داراي خصوصيات اخلاقي  و معنويت خاصي بود . او احترام به پدر و مادر را بر تمام كارهايش در اولويت قرار مي داد . با بزرگان به افتادگي و خشوع و با بچه ها و كوچكترها به مهرباني و خوشرويي برخورد مي كرد . در كارهاي خانه به افراد خانواده بخصوص به مادرش كمك مي كرد . وي بعد از مدتي فعاليت در بسيج سپاه گتوند براي دومين بار در سال 61 به جبهه هاي حق عليه باطل عزيمت مي كند و در عمليات ظفرمندانه بيت المقدس شركت مي كند و بعد از فتح و آزادسازي شهر خون ، (خرمشهر) دوباره به شهر خود برمي گردد و به فعاليتهاي خود در بسيج ادامه مي دهد و پس از مدت كوتاهي در تاريخ 14 رمضان 1361 براي سومين بار به جبهه اعزام مي شود و در عمليات رمضان در منطقه كوشك شركت مي نمايد و سرانجام در تاريخ 8/5/61 در اثر اصابت تركش خمپاره به ناحية سر و صورت به درجه رفيع شهادت نائل آمدند .                         « يادش گرامي و راهش پررهرو باد »

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 13
  • بازدید سال : 58
  • بازدید کلی : 314